برندان از جهنم می دهد دایم خبر واعظ مگر مطلق ندیده در جهان جای دگر واعظ گریبان چاک ازین غم می کند محراب در مسجد که آب روی منبر برد با دامان تر واعظ بتفسیر مخالف می دهد تغییر قران را تمنای تفوق می کند با این هنر واعظ دم از کیفیت اعراب مصحف می زند هر دم بنای خانه دین می کند زیر و زبر واعظ ز کوی آن صنم سوی بهشت هشت در هر دم چه می خواند مرا یارب که افتد در بدر واعظ تنزل از مقام خود نمی کرد اینچنین دایم اگر در منع من می داشت قول معتبر واعظ فضولی نیست میل صحبت واعظ مرا زانرو که منع اهل دل کرد از بتان سیمبر واعظ فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116934