ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل مشو ز حال دل بی قرار من غافل کسی که معتقد عشق نیست نیست کسی مذاق نشأه عشق است قابل قابل ز هر چه هست توانم برید میل ولی نمی شود که نباشم بمهوشی مایل مراست مشکلی از عشق و چشم آن دارم که مشکلم بگشاید ز تو ولی مشکل که کرد دعوی صبر و ثبات در عشقت که چون نقاب گرفتی ز رخ نگشت خجل حریم کعبه که بر ماست طوف آن واجب ز شوق طوف درت مانده است پا در گل فضولی از سر آن کو قدم منه بیرون که هیچ جا نبود زین شریفتر منزل فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116949