عمریست ای پری که رخت را ندیده ایم ما را تو دیده و ترا ما ندیده ایم بسیار دیده ایم بتان کم التفات کم التفات تر از تو قطعا ندیده ایم چون آب گشته ایم بسی گرد باغها سروی بسان آن قد رعنا ندیده ایم جایی نرفته ایم که آنجا ز درد و غم اسباب مرگ خویش مهیا ندیده ایم با کس نکرده ایم دمی همدمی کزو صد داغ درد بر دل شیدا ندیده ایم معلوم کرده ایم به از رنج عشق نیست با آنکه روی راحت دنیا ندیده ایم از حد زیاده است فضولی جنون تو کس را چنین مقید سودا ندیده ایم فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116979