با هر که غیرتست نگاهی نکرده ایم ما را چه می کشی چو گناهی نکرده ایم تا شعله برون نشود ز آتش درون هرگز ز درد عشق تو آهی نکرده ایم یارب چرا ز ماه و شان خالیست شهر ماهیست ما نظاره ماهی نکرده ایم جز نقد شوق و دولت عشق تو در جهان هرگز نظر بمالی و جاهی نکرده ایم تیغ زبان ماست که عالم گرفته است ما فتح کشوری بسپاهی نکرده ایم یارب چرا شدست سیه روزگار ما ظلمی بهیچ خانه سیاهی نکرده ایم ما را ز دهر نیست فضولی تمتعی زین باغ میل برگ گیاهی نکرده ایم فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116982