نمی خواهم باو درد دل صد پاره بنویسم که می دانم نخواهد خواند گر صد باره بنویسم ز راهت ریز بهر خشک کردن خاک بر خطی که من با خون دل بر صفحه رخساره بنویسم ز جنبش افکند مانند مژگان خامه را حیرت چو خواهم وصف رویش در دم نظاره بنویسم بغربت سوختم روزی نگفت آن ماه مشگین خط که آرم یاد و مکتوبی بآن بیچاره بنویسم ز سنگ خاره تا روز قیامت سر زند آتش ز سوز دل اگر حرفی بسنگ خاره بنویسم نخواهد خواند کس افسانه فرهاد و مجنون را اگر شرح غم خود را من آواره بنویسم فضولی کرد تیغ غم قلم هر استخوانم را که با هر یک حساب ظلم آن خونخواره بنویسم فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117000