شانه ای گل بخم طره طرار منه بستر راحت دلهاست درو خار منه پایمالم مکن ای قامت خم مژگان را خار زیر قدمم از پی آزار منه سر آن زلف مکش بی ادب ای مشاطه دست بی باک چنین در دهن مار منه سیر صحرای بلا شیوه سر بازانست پای تقلید درین وادی خون خوار منه مرسان از بدی کار کدورت بر دل داغ صد دغدغه بر سینه افگار منه ای قضا بر خط رخسار بتان گاه رقم نقطه جز مردمک چشم من زار منه می رسد کار بتدریج فضولی بکمال بهر تقوی قدح از دست بیک بار منه فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117078