از پری رویان بدل بردن همین مایل تویی آن که می خواهد دل عشاق خونین دل تویی بی تو گر باشد بچشمم تیره عالم دور نیست رونق این کارگاه و شمع این محفل تویی شد جمال لیلی و شیرین ز شرمت پرده پوش ناقصی چندند خوبان دگر کامل تویی با توام خوش حال در ملک وجود ای درد عشق بی تو چون باشم انیس من درین منزل تویی از تو می خواهم مدد در بند زلف او صبا ز آن که بگشاینده این عقده مشکل تویی گر تویی منسوب بر بیداد او ای دل مرنج بر که عرض نقد حسن خود کند قابل تویی کرده دفع غم عالم فضولی با جنون در میان مردم عالم همین عاقل تویی فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117096