دوش طفلی پری رخی دیدم گفتم ای شوخ شکرین گفتار تو چرا از کمال استغنا فارغی از مشقت همه حار پدر و مادرند در تک و دو تا ترا پرورند لیل و نهار گفت ما کاملان دورانیم ناقصانند این گروه کبار زانکه طفلیم ما و بر طفلان نیست واجب رعایت اطوار که شویم از خلاف آن عادت قابل رد ایزد جبار لیک این بالغان تا بالغ که دم از عقل می زنند و وقار نیستند آنچنان که می باید ناقصانند و ناتمام عیار ناقصان گر کنند در عالم خدمت کاملان نباشد عار فضولی : دیوان اشعار فارسی : مقطعات : شمارهٔ ۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117148