وقت سحر سوی چمن انداختم گذر تا رفع گردد از گل و سبزه ملال من چون پا بروی سبزه نهادم بطعنه گفت کای بی خبر نه مگر آگه ز حال من گر پایمال تو شده ام کم مبین مرا بنگر که هست صد چو تویی پایمال من فضولی : دیوان اشعار فارسی : مقطعات : شمارهٔ ۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117160