چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم که نون نطق الهی حقیقت ما شد به غمزه مردم چشمت چه فتنه کرد ز پیش که جان زنده دلانش اسیر سودا شد رخت چه نقش نمود ای صنم در آیینه که طوطی خرد آمد به نطق و گویا شد دلم ز فتنه دجال از آن شده است ایمن که روح قدسی ما همدم مسیحا شد نقاب زلف بپوشان بر آفتاب رخت که سر هردو جهان در طبق هویدا شد بیا و سر مسما از اسم آدم جوی که مستحق سجود (ش) ملک به اسما شد مرا به وعده فردا ز ره مبر کامروز ز لعل یار همه کام دل مهیا شد مزن ز سر نهان بعد از این دم، ای صوفی که هرچه در تتق غیب بود پیدا شد به بوی زلف تو چندان دوید آهوی چین که ناگه از کمر افتاد و ناف او وا شد نسیمی از دو جهان نفی غیر از آنرو کرد که نور ذات تو عین وجود اشیا شد نسیمی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117394