ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ ز ابروی گوشه گیر به زه کرده ای کمان بر جان عاشق از مژه کج کرده ای خدنگ بخت منی و طالع من، چون کنی فرار عمر منی و دولت من، کی کنی درنگ با سرو گفته بود صبا ذکر قامتت زان بر کنار جوی به یک پا بماند لنگ سلطان حسن روی تو از زلف و خط و خال لشکر کشیده است کجا میرود به جنگ؟ خورشید اگر چه با تو کند دعوی جمال دور از رخ و جمال تو سر می زند به سنگ تا بسته اند صورت رویت، نبست نقش نقاش چرخ چون تو نگاری لطیف و شنگ یارب چه صورتی که ز روی کمال هست اندیشه در جمال تو حیران و عقل دنگ خطت نهاد سلسله بر پای آفتاب زلف تو بر میان قمر بسته پالهنگ نام از کجا و ننگ من عاشق از کجا؟ عاشق کی التفات نماید به نام و ننگ؟ هر شب نسیمی از طرب عشق مهرخی تا وقت صبحدم زده بر فرق زهره چنگ نسیمی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117466