گمان مبر که به صد جور و صد دل آزاری دل من از تو برنجد مگر به بیزاری به هر جفا که بخواهی بجویی آزارم که هست عادت معشوق، عاشق آزاری بدان امید که واقف شوی ز ناله من گذشت عمر عزیزم به ناله و زاری نظر به زاری ما گر نمی کنی چه عجب؟ تو شاه حسنی و ما عاشقان بازاری دل از رقیب تو رنجیده است، بازآید گرش به رسم دل آزاریی تو باز آری مرا تو جان عزیزی ببین عزیزی من که می کشم ز عزیز خود این همه خواری چه حاجت است که ریزی به غمزه خون دلم چو ترک چشم تواش می کشد به بیماری دلم ببردی و گفتی: دلت بدست آرم چو برده ای دل من، کی دلم بدست آری نسیمی از تو امید وفا نمی جوید چگونه عمر کند با کسی وفاداری؟ نسیمی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117565