جام شراب و ساقی زیبا و بانگ نی یحیی العظام و هی رمیم بفضل حی از زهد باریا چو نشد کار ما تمام ماییم بعد از این و خرابات و جام می مطرب بیا و نغمه مستانه ساز کن چون کار عشق نیست بجز های و هوی و هی خورشید عشق پرده ز رخسار برگرفت ظل ظلیل عشق ز تشویق گشت طی جانم فدای عشق که از نور او نماند در چشم عاشقان بجز از دوست هیچ شی تا شد اسیر چاه زنخدان او دلم عار آیدش ز شاهی کاووس و جاه کی بیزار شد ز خرقه و بگذشت ز خانقاه جان نسیمی تا به خرابات برد پی نسیمی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117578