هزار و سیصد و سی و سه سال کرده گذر ز عام هجرت فخر انام و خیر و بشر به ناف هفته و روز ششم ز عشر سوم ز غره ششمین از شهور و دور قمر شدم به محضر میر اجل سفیرکبیر جهان فضل و سپهر و قاروکان هنر سلیل طور غود والا گهر امیرالبحر یگانه عاصم معصوم ذیل دانشور سخن گذشت ز هر جا و عاقبت برسید بنظم پارسی بنده اندر آن محضر از آن قصیده که ده سال پیش در باکو ز بحر طبع کشیدم بسان گنج گهر از آن قصیده که ابواب اتحاد گشود بروی امت فاروق و شیعه حیدر از آن قصیده که در حله تهنیت گفتند ز نظم آن خلفای نبی به یکدیگر از آن قصیده که چون خوانده شد به مجمع عام پس از جدال فراوان و جنگ بی حد و مر بر غم مفسد و غماز آشتی کردند متابعان علی با موالیان عمر سفیر دولت پیروز بخت عثمانی که باد تا به ابد همعنان فتح و ظفر چون این شنید اشارت نمود کان ابیات دهم نگار ز دیوان خود در این دفتر پی اطاعت فرمان آن یگانه وزیر قلم گرفته نبشتم ز شوق سرتاسر کنون درود فرستم بدان مقام کریم که هست چرخی در خاک و بحری اندر بر خلیفه اللهش از دار ملک اسلامی روانه کرده در این سو چو مهر در خاور بود محمد خامس خلیفة الله از آن خدای داده بدو رایت و کلاه و کمر رشادت یافت لقب زانکه در سبیل رشاد هدایت ازلی شد بسالکان رهبر کسیکه شد بسبیل رشاد راه سپار برای او نبود هیچگونه خوف و خطر ایا وزیر گرانمایه ای سفیر بزرگ حدیث بنده ز دل گوشدار و کن باور تو زان جناب فرستاده ای در این سامان تو ز آن خدیو نماینده ای درین کشور سفیر هر ملکی در زمان مظهر اوست چنانکه مظهر ذات حق است پیغمبر ادیب الممالک : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117932