امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال شدی ز مویه چو موی و شدی ز ناله چو نال ز بس سرود مناعت نواختی شب و روز زدی بکشور ناموس کوس استقلال نگاه ترکی صیدت نمود و زلف کجی اسیر کرد و سپردت بدست هندوی خال شدی ذلیل محبت شکار پنجه عشق شهید غمزه جادو اسیر غنج و دلال چو مرغ زیرک رفتی بطمع دانه بدام چو شیر نر شدی از عشق در کمند غزال کمند عشق ندیدی که تار و پود چسان بقهر در گسلد از کمند رستم زال در این کمند گر افراسیاب ترک افتد چنان بپیچدش از غم بکشند کوپال ادیب الممالک : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/117956