شبی در روستا مهمان خود خواند مرا در خانه پیری طاعن السن همی گفت ای دریغ از هوش این خلق که نشناسد مذنب را ز محسن گرانی زان فتاد اندر ورامین که کشتش جمله ارزانی است بر سن چرا باری نسوزانند سن را مگر نشنیده اند السن بالسن ادیب الممالک : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۱۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118173