رخ برافروخت همچو آیینه آن پری پیکر سمن سینه پس ز بحر خفیف باز آورد این گهرها درون گنجینه فاعلاتن مفاعلن فعلن در قدح کن شراب دوشینه هفت خط داشت جام جمشیدی هر یکی در صفا چو آئینه جور و بغداد و بصره و ازرق «اشک » و «کاسه گر» و «فرودینه » دستخط شهان و یاره دست هم برنجن شمر تو «دستینه » رصد اختران بود «هو دل » «غلج » قفل است و پلکان زینه کشک پینو و پینکی است نعاس «کژنه » بر کفش و پیرهن پینه می ز انگور و بخسم از گندم «بوزه » از جو «ترینه » ترخینه غول و نسناس را بغامه شمر که بود در شمار بوزینه هست «شبیاز» و «شب پره » خفاش «کاروانک » ترند و چوبینه عید اضحی است «گوسپند کشان روز نوروز و جمعه «آدینه » چینه دان طیور هست «کژاژ» دانه کاندران بود «چینه » ظهر پیشین و عصر«ایواراست » به حقیقت بود «هر آیینه » طیلسان «تالشانه » و «پستک » فستقبه است و فروه «کرکینه » آهن آهین و زینت «آذین است » شیشه و آبگینه آیینه دشمنی گر برون فتد جنگ است رو بماند درون دل «کینه » تهمتن رستم است و تهم دلیر مام سهراب بوده «تهمینه » آنکه نازد بر استخوان پدر «داده بر بادگاه پارینه » هفت اختر شمار «هفتورنگ » هفت چرخ است «هفت گنجینه » هست «یارک » مشیمه «گوزک » کعب صدر و پستان و سرزنش «سینه » دانه زن، ساحر است و هارون پیک بوق «کرنا و خنب روئینه » ادیب الممالک : دیوان اشعار : فرهنگ پارسی : شمارهٔ ۱۱ - بند یازدهم - هفت خط جام جمشیدی و جز آن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118441