بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است رخت بهار ختن بوستان کاشغر است مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ز بحر مجتث این چامه تنگی از شکر است چو شرق و غرب زمین خاور است و باختر است نسار «او اختر» است و بتو در «اخشتر» است به پارسی کره خاک «گوی چغمینی » است «میان کش » است خط استوانه در کمر است زمین کهنه بود ارزه و آن دگر شوه دان که هر دو جای جماد و گیاه و جانور است «ووروبرشته » شمال و «ووروز زرشته » جنوب «زرشته » هشته بزیر و «برشته » بر زبر است زمین عامره را می شمر «فرادده فش » چنانکه «ویدهدده فش » خراب و بی اثر است «وورو برشته فرادده فش » سه بخش بود تمام شرح دهم بر تو گرچه مختصر است نخست «بهره خاور» که بخش خاوریش به «آن ایران » نامیده گشت و مشتهر است میانه بخشش «خنرث وه بومی ایران » دان چو بخشش باختر «ایران کوپژ» در نظر است محیط غربی و شرقی «رزه پراگرد» ند که یک به باختر و آن به خاوری سمر است ادیب الممالک : دیوان اشعار : فرهنگ پارسی : شمارهٔ ۳۸ - در دانش زمین و بخشهای او از گفته پیشینیان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118468