از آن لب شکوه ام بسیار و هر شب به لب میآرم و می نگرم لب شب آدینه، بر مستان چنان است که روز شنبه بر طفلان مکتب به یا رب یا رب افتاده است کارم از این یا رب نگاهش دار یا رب طبیبم، فکر درمان داشت، گفتم: چرا داری ز تدبیرم معذب؟! ز جور یاد می نالم، نه از درد ز داغ هجر می سوزم، نه از تب زماه خود، چو بینم مهربانی نمی نالم ز بی مهری کوکب به دستی نار پستان دارم آذر به دیگر دست خواهم سیب غبغب آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118666