کجا روم؟ که اگر باشدم ز دست شکایت شکایتی است که دارد ز شه گدای ولایت! همیشه با سگ کویت جفای غیر شمارم چو دوستی که ز دشمن کند بدوست شکایت چو دوست با تو بود دوست، از گنه چه تزلزل؟! چو خواجه بر سر لطف است، بنده را چه جنایت؟! تو خواجه ی من و من بنده ی تو، لیک چه حاصل؟! مرا فراق تو کشت و، ندیدم از تو حمایت! بروز کشور آزادگان، چو عاشقی آذر بدیگری ز تو این درد تا نکردم سرایت آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118699