قاصدا، نامه یی از کوی فلانی بمن آر یعنی از یار من آن نامه که دانی بمن آر نامه ی من ببر، اما برقیبان منمای؛ گر توانی بدهش، ور نتوانی بمن آر! اگرت بر سر آن کو نشناسند اغیار بدهش نامه، جوابی که ستانی بمن آر ور شناسد نهانی، بدهش نامه و باز خبری پرس نهانی و نهانی بمن آر پیش مردم ننویسد اگر از شرم جواب بگذر از نامه و پیغام زبانی بمن آر در میان من واو هست نشانها بسیار بدگمان تا نشوم از تو، نشانی بمن آر همچو آذر بودم کام ز پیری بس تلخ رطبی تازه از آن نخل جوانی بمن آر آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118753