دی، رشته ای به گردنم آن شاه مهوشان
افکند و برد چون سگم از پی کشان کشان
حسرت برد رقیب به وصلم، خدای را
یک جرعه زان میم که چشاندی به وی چشان
راهم به دیر و کعبه فتاد و نیافتم
جز دل، ز جای دیگر از آن بی نشان نشان
غلطان به خاک و خون من و آن سرو خوش خرام
رقصان میان لاله و گل است مست و سرخوشان
آذر در آستان وفا جان فشان و یار
از وی به ناز می گذرد، آستین فشان
آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۶
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/118798