تو خسروی و، من سگت ای شاه خسروان هر جا روی تو، آیمت از پی دوان دوان شب تار و، راهزن بکمین، راه پرخطر؛ غافل ز کاروان مشو، ای میر کاروان افراسیاب عقل، گریزد بغار عجز؛ در کشوری که رستم عشق است پهلوان با رشک غیر، پای وفایم ز کوی تو رفتن نمیگذارد و ماندن نمیتوان من باغبان پیرم و، از جوی چشم من خورد آب باغ حسن تو، ای نازنین جوان! از قد و خط و چشم و تن و رخ، تو را بود؛ سرو و بنفشه نرگس و نسرین و ارغوان ای سرو خوشخرام، بهر سو روان شوی؛ سیل سرشک آذرت آید ز پی روان! آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118801