ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین بنشین، هست زمانی بتو کارم بنشین آمدی، کز غم بیرون ز شمارم پرسی بنشین، تا بتو یک یک بشمارم بنشین از برم رفتی و، میمیرم ازین غم باری بکنارم ننشستی، بمزارم بنشین ای که احوال دل زار، ز من میپرسی؛ بنشین، تا بتو گوید دل زارم، بنشین گفتمش آذر، هوس روی تو دارم چکنم؟! گفت: جایی که فتد بر تو گذارم بنشین آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118811