ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل: تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛ تا نگرفته ماه را، هاله ی عنبرین فرو هر که شبی بخوابگه، دید عیان رخت چو مه گفت که: ماه چارده آمده بر زمین فرو! ماه مرا، بطرف رو سر زده خط مشکبو؛ یا نه ز چین زلف او، ریخته مشک چین فرو؟! چون گذرد باضطراب، از پی او بصد شتاب؛ افتم و گیرمش رکاب، آورمش زرین فرو شب شده غیر هم برت، داده بدست ساغرت روز ز شرم آذرت، خون چکد از جبین فرو آذر بیگدلی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/118821