قصد کردی به تصنع ز حسد در حق من یعنی از سامری آموخته ام حیله گری من ندانستم با اینهمه استادی تو که در این کار ز خر خرتر و از سگ بتری من توانم که جزای بد تو بد نکنم نتوانم که ندانم که تو چون بد سیری تو که پرورده دونان و بدانی و سگان سال چل کرده به دونی و دغائی و عری اینهمه صنعت و دستان و حیل می دانی با همه غمری و دیوانگی و خیره سری من مربای سلاطین جهاندیده و پیر عمر در ملک به سر برده به صائب نظری آخر این مایه بدانم به تجارب در تو که چه سگ نفس و خبیث و دد و بیدادگری دولت صاحب دیوان و بقای وی باد که تو بی دولت ازین جاه و بقا برنخوری مجد همگر : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120688