حصاری چیست سنگین و مدور شبه رنگ و کمرش الماس پیکر کمرزاده ازو در گوهر و اصل ولیکن بوده بر مادر ستمگر به بالای حصار ابری دخان رنگ به زیر آن حصار انبوه لشکر همه رومی رخ و غران و سرکش همه سرشان سنان و حربه یکسر یکایک ناوک اندازان بی چرخ ز ناوکشان هوا پر پشته زر همی گردند باز از سقف نیلی نبیندشان کسی بر فرش اغبر چو تاب حربشان در قلعه گیرد بنالد اهل حصن از شور و از شر برآیند از سر کین تا به باره خروشان یکسر و جوشان چو تندر فرود آیند گرم از باره حصن بدان لشکر فروریزند بی مر بمیرند و رخان لاله گونشان ز روی زنگیان گردد سیه تر درآید جبرئیلی وز سر دژ بگیرد زان دلیران چند صفدر چو زیشان کم شود چندی دلیران شود کم جوش و غوغاشان به دژ در سرافیلی در آید دردمد صور شود آن کشتگان تیره جانور مجد همگر : دیوان اشعار : معمیات : شمارهٔ ۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120704