مرحبا مرحبا برای هلالا آسمان را نمای کل کمالا چند ازین پرده ز آفتاب برون آی جان ما را بخر ز دست خیالا اندر آی اندر آی تا بشناسیم از جمال تو حال را ز محالا ای همه روی بر خرام به منظر تا رهد دیده زین شب همه خالا اشهب صبح در گریزد از شرم چون بجنبد ز ابلق تو دوالا روشنی را نشان به اوج شرف بر تیرگی را فگن به برج و بالا ای ز پرده زمانه آمده اینجا مرحبا مرحبا تعالی تعالا عقل و دینمان ببر تراست مباحا جان و دلمان ببر تراست حلالا تا سنایی چو دید گوید ای مه حبذا و جهک المبارک فالا سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12122