ز مه رویان مهی جستم به خوبی آفتاب اما از این دفتر بدستم فردی افتاد انتخاب اما چسان ایمن توان شد از فریب نرگس مستش که خون عاشقان نو شد بتقریب شراب اما نشان هرگز نیابد تشنه از آبی در این وادی گهی از دور بیند موجی از بحر سراب اما بهر کس قسمتی زین کار گه دادند چون مخمل مقرر شد نصیب بخت ما را نیز خواب اما در این فصل گلم مشتاق نبود بهر می رهنی بکوی می‌فروشان خانه دارم خراب اما مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121413