عنان دل بکف کودکی بود ما را که میکشد ز ستم مرغ رشته بر پارا دل مرا ز دل تست سنگدل یارا شکایتی که نباشد ز سنگ مینا را چه میکند به فلک اضطراب ما که غمی ز دست و پا زدن غرقه نیست دریارا بیک نگاه غزالان شهر ما چه عجب اگر کشند بشهر آهوان صحرا را برد ز هر دو جهان دست اگر فتد مشتاق ترنج غبغب یوسف بکف زلیخا را مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121441