ننالم در قفس ایگل ز جور خار هجرانت از آن نالم که نالد مرغ دیگر در گلستانت جفا بس رحم کن بر این تن نازک مباد ایگل برسم دادخواهان خاری آویزد بدامانت درین وادی ز هر مشت گل آید بوی خون گویا صبا افشانده هر سو گردی از خاک شهیدانت کشیدم زیر تیغت ناله اما چه میکردم خدا ناکرده گر میکرد از قتلم پشیمانت مکن مشتاق ترک او ز رشگ مدعی ورنه بزودی میکشد صبر کم و درد فراوانت مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121473