بگذر از دیر و حرم جانانه جای دیگر است خانه دل جای او وین خانه جای دیگر است شد دلم از دوری دلبر خراب اما چه سود گنج جای دیگر و ویرانه جای دیگر است چون می از مینای چرخ آید بجام عشرتم شیشه جای دیگر و پیمانه جای دیگر است گرنه ما را در طلب سرگشتگی باید چرا کعبه جای دیگر و بتخانه جای دیگر است یار بزم افروز غیر و در طلب سرگشته من شمع جای دیگر و پروانه جای دیگر است مانده در چشمم سرشگ رفته دل در کوی او طفل جای دیگر و دیوانه جای دیگر است غم درون سینه و واز تنگی جا دل برون میهمان در خانه صاحبخانه جای دیگر است بیخود عشقم مگو مشتاق با من حرف وصل رو که جای گفتن افسانه جای دیگر است مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121491