بر لب بغیر ناله که دمساز مانده است از دوریت بما چه دگر باز مانده است آمد خزان عمر و هوای چمن بجاست پر رفته است و حسرت پرواز مانده است چون دل زید به پنجه مژگان او که صید سالم کجا بچنگن شهباز مانده است دارم ز دیر و کعبه بدل رو که این در است در عشق اگر دری بر خم باز مانده است کردم بباغ ناله‌ای و تا ابد مرا از شوق غنچه گوش بر آواز مانده است جز من که در دلم غمت افسرده پاکرا در خانه سیل‌خانه برانداز مانده است مشتاق را ز عشق بود بوی گل کجا پنهان بزیر پرده غماز مانده است مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121495