دلم کز آتش جان‌سوز غم نخواهد ماند بمن نماند و بدلدار هم نخواهد ماند بساز با لب خشک و نه قطره جوی نه بحر که در محیط جهان بیش و کم نخواهد ماند حذر ز آتش آهم که افکند کز تاب به بحر در جگر بحرنم نخواهد ماند بمحفل تو عزیزان چنین شوند ارخار کسی ز محترمان محترم نخواهد ماند اگر شوند ز رنج وجود آگه کیست که تا ابد بدیار عدم نخواهد ماند به دست داغ تو وین داغ سوزدم که درم همیشه در کف صاحب درم نخواهد ماند ز شادی و غم غیر و تو نیست غم مشتاق همیشه شادی و پیوسته غم نخواهد ماند مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121513