دوش در طرف چمن بلبلی افغان میکرد ناله در حلقه مرغان خوش‌الحان میکرد بود در وصل ندانم ز چه رو می‌نالید غالبا همچو من اندیشه هجران میکرد کشتیم را که رهانید تو کل زین بحر غرق میشد اگر اندیشه طوفان میکرد سرنوشتش ز ازل بود که در چاه افتد ورنه یوسف حذر از حیله اخوان میکرد تشنه زخم خدنگ تو ام ایکاش مرا در گلو قطره‌ای از چشمه پیکان میکرد دردمی دردکش میکده را می‌شد صاف هرچه میگفت گرش پیر مغان آن میکرد جذبه کعبه بود خاصه مردان خدا ورنه هر سست قدم قطع بیابان میکرد بود اگر مست می‌شوق حرم شکوه چرا کعبه رو از ستم خار مغیلان میکرد نرسد گل چو بمرغان چمن لشکر دی کاش می‌آمد و تاراج گلستان میکرد زیر خط لعل تو میجست مپندار که خضر در سیاهی طلب چشمه حیوان میکرد قابل گنج محبت دل مشتاق نبود ورنه این خانه ز سیل مژه ویران میکرد مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121514