شام شد زلف سیاه تو بیارم آمد گشت طالع مه و ماه تو ببارم آمد دوش در بادیه رم کرده غزالی میگشت گردش چشم سیاه تو بیادم آمد بر سر شاخ کله گوشه گل باد شکست شکن طرف کلاه تو بیادم آمد خنجر غرقه بخون در کف مستی دیدم تیغ خونریز نگاه تو بیادم آمد بخسی آتشی از جلوه برقی افتاد حال خود بر سر راه تو بیادم آمد تیری آمد بهدف تند ز شستی مشتاق سرعت ناوک آه تو بیادم آمد مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121545