ز خود بریدم و ترک تو مشکلست هنوز
هلاک گشتم و داغ تو در دلست هنوز
قیامت آمد و آسوده خفته کشته عشق
که محو چاشنی زخم قاتل است هنوز
زپا نشسته پی ناقه گرد صد مجنون
غبار ماست که دنبال محملست هنوز
ز آه سوختگانت سراب شد صد بحر
زمین کوی تو از گریهام گل است هنوز
مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۶
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/121590