نیست بیجا ناله‌ام از تنگی جا در قفس مرغیم کافتاده از دامان صحرا در قفس موسم گل شد بگو صیاد آخر کی رواست مست هر بلبل بشاخی منزل ما در قفس تا درین بستان سرا بودم نبود آزادیم در شکنج دام منزل داشتم یا در قفس عندلیب ما نشد هرگز بباغی نغمه‌سنج گاهگاهی ناله‌ای میکرد اما در قفس کیستم بی‌همزبان خاموش آن مرغ اسیر کز هم‌آوازان خویش افتاده تنها در قفس از گرفتاری ننالم مرغ بی‌بال و پرم در حصارم از بلاافتاده‌ام تا در قفس گر اسیران را خوش آید گفتگویم دور نیست همچو طوطی گشته‌ام مشتاق گویا در قفس مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121595