خونم نریزد، آنغمزه مشکل
صیاد زیرک، من صید غافل
از قرب جانان، ما را چه حاصل
بحرش در آغوش، لب تشنه ساحل
خیزد چه در عشق، از دست و پائی
کان مانده بر سر، این رفته در گل
خنجر کشیده، حشمت ز مژگان
جانها طپیده، در خون چو بسمل
مجنون زمینگیر، از ناتوانی
افتاده هر گرد، دنبال محمل
صد کشته هر سو، در خون طپیده
نه تیغ بیداد، نه دست قاتل
درماندهام سخت، در کار عشقت
هم ناخنم سست، هم عقده مشکل
خوش آنکه گیرم، تنگش در آغوش
بر گردن او، دستم حمایل
نادیده پویم، ره تا کدامست
پشتم بمقصود، یا رو بمنزل
خاموش مشتاق، کز نالهات کشت
روحانیان را در خون طپان دل
مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/121611