چه خوش بودی نبودی گر ز من دور اینقدر یارم فراچون داشتی گوشی شنیدی ناله زارم نخستم لطفها کردی و کشتی عاقبت زارم چنان بود اول کارم چنین شد آخر کارم صبا زان گل شمیمی گاهی آوردی و از شادی گشودی در قفس بال و پر مرغ گرفتارم ز درد درویش جان دادمی تا او فرستادی نوید داروی وصل و شدی به اندک آزارم گسستی رشته عمر اجل تا ناخن وصلش گشودی عقده دشوار هجر از رشته کارم ز هجران دادمی جان تا گذر کردی بمن جانان برون ز اقلیم هستی رفتمی تا آمدی یارم رسیدی غافل و گرد از وجود من برآوردی ز گرد ره سمند ناز دور افتاده دلدارم کنی مشتاق تا کی ناله ترسم از دم گرمت جهد برقی و سوزد خرمن هستی بیکبارم مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121631