بهر پرسیدنم ای مایه ناز آمده‌ای بنده‌ات من که عجب بنده‌نواز آمده‌ای تا بگنجشک دل ما چه رسد آه که تو مژه گیرنده‌تر از چنگل باز آمده‌ای سرو من اینقدر این سرکشی و ناز چرا گر بدلجوئی ارباب نیاز آمده‌ای چه بجا از من غارت زده مانده است که تو رفته و دین و دلم برده و باز آمده‌ای چه غم از عجز و نیاز منت ای سرو روان که ز سر تا بقدم عشوه و ناز آمده‌ای آشکارا نشود چون ز دلم سر غمت که درین خانه بجاسوسی راز آمده‌ای نرسد آفت گلچین بتو ای گلبن ناز که ز خوبی همه برگ و همه ساز آمده‌ای بیندت گر به برم غیر بخون چون نطپد که عجب خصم کش و دوست نواز آمده‌ای زآتش عشق سزد لاف خلوصت مشتاق تو که در بوته محنت بگداز آمده‌ای مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121687