زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی نه که حسرت‌کش یک زخم ز قاتل باشی از ره دیر و حرم روی بدل کن تا چند بغلط ره روی و طالب منزل باشی من که در کشتی طوفانیم از شورش بحر باشم آگه نه تو کاسوده ساحل باشی ایکه ناکرده عمل طالب اجری تا چند تخم ناکاشته جوینده حاصل باشی دست گیرد مگرت جذبه لیلی ورنه تا ابد گرد صفت از پی محمل باشی زاهل معنی چو بدعوی نتوان کشت چه سود زانکه چون نقطه درین دایره داخل باشی دل خود آب کن از آتش حسرت مشتاق چند درمانده این عقده مشکل باشی مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121702