جناب حاجی نیکو خصال عبداله که نام او به نکوئیست شهره ایام کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین ز نام نامی او گشته است صاحب نام کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان بدان صفت که با رواح زنده‌اند اجسام کسی که در همه آفاق نیست مانندش نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام بدستیاری حق ریخت طرح حمامی که نبودش ز نکوئی قرینه در ایام درش دو مصرع موزون بود که هر دو بهم چو جفت ابروی خوبان رسیده‌اند تمام کتابه در او یاد می‌دهد ز صفا ز طرف روی نکویان و خط عنبر فام نسیم بینه او میرسد مگر ز بهشت که عطر بیز بود همچو بوی گل بمشام ستون او که برعنایی آمده است علم بسر و طعنه زند از نزاکت اندام زرشک جدول آبش سزد که آب بقا چو آب جدول شمشیر ایستد ز خرام ز منبع آب بکیفیتی بهر حوضش رود که باده لعلی ز آبگینه به جام صفا ز جام بلورین سقف او در موج بود چنانکه به پیمانه باده گلفام به طاس او زند ار قرص ماه دم ز صفا فتد چو پرتو خورشید طشت او از بام عجب مدار ز فیض هوای معتدلش که بازگشت کند جان رفته از اجسام نظر بصافی آبش اگر کند از رشک برنگ موج ز آب گهر رود آرام نخواهد ار کند از آب او شکار صفا بروی آب چرا موج گستراند دام ز نوره خانه او بسکه نور می‌تابد ز روشنی دم صحبست دروی اول شام چو شد تمام ز لطف حق این خجسته بنا که قاصر است ز تعریف او زبان در کام نوشت خامه مشتاق بهر تاریخش کسی ندیده بدوران مثال این حمام مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : ماده تاریخ : شمارهٔ ۳۲ - تاریخ حمام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121773