ازو نامه عبدالله نامدار چو بگرفت بر باره گی شد سوار به همراه یحیی بپیمود راه همی تا رسیدند نزدیک شاه چو بردند بر داور دین نماز بدادنش آن نامه ی سر- فراز شهنشه چو آن نامه را باز خواند ابا آن دو پاسخ بدین گونه راند: که من بار دیگر به سوی حجاز نیایم ازین ره که پیش است باز به فرمان دادار پروردگار در این راه گردیده ام رهسپار چو عبدالله ازشه بدین سان شنید بزد دست و جامه به تن بردرید به زاری هر آنچش از ین ره سرود بر داور دین نبخشید سود چو لختی زغم مویه و آه کرد به ناچار از مویه کوتاه کرد دو نوباوه را خواند با اشک و آه سپرد آن دو پورگرامی به شاه به ایشان سپس گفت آن پیر راد: که ای نوجوانان فرخ نژاد یکی ژرف درگفت من بنگرید مبادا ز پیمان من بگذرید شمایید در بند پیمان شاه که تا جان نمایید قربان شاه بگفت این و آن هردو فرزند را دو فرخنده شاخ برومند را گروگان عهد شهنشاه کرد به فرمان شه رخ سوی راه کرد چو او رفت مویان ز درگاه شاه بپیمود شه نیز ره با سپاه چو لختی خداوند دین ره برید به سر منزل ثعلبیه رسید الهامی کرمانشاهی : شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) : خیابان اول : بخش ۸۶ - آوردن عبدالله جعفر نامه ی امان از والی مدینه و نپذیرفتن آن حضرت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122117