زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد میان مجلس عشرت ز گم گویی و خوشخویی زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد بنامیزد میان مردمان اندر ز خوش خویی و دلجویی زهی زهره زهی پروین بنامیزد بنامیزد دو قبضه جان همی باشد به غمزه ناوک مژگانت زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد خرد زان صورت و سیرت همی عاجز فروماند زهی آیین زهی آذین بنامیزد بنامیزد مرا گفتی تویی عاشق بدین ره جان و دل در باز زهی فرمان زهی تلقین بنامیزد بنامیزد ز درد عشق خود رستم ز درد خویشتن بینی زهی شربت زهی تسکین بنامیزد بنامیزد چو چشم و شکل دندانت ببینم هر زمان گویم زهی طاها زهی یاسین بنامیزد بنامیزد گل افشان شد همی چشمم ز نعل سم یک رانت زهی امکان زهی تمکین بنامیزد بنامیزد سگی خواندی سنایی را وانگه گفتی آن من زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12218