سیاهکارتر از من کسی به دوران نیست فزونتر از گنهم قطره های باران نیست اگر به وهم نیاید فزونی گنهم بدین خوشم که فزونتر ز لطف یزدان نیست به هر چه می نگرم واله ی تو می بینم که جلوه ی رخت از هیچ دیده پنهان نیست درون خانه ی دل را ز نقش غیر بشوی محل رحمت یزدان مقام شیطان نیست از آن زمان که بدیدم بعشت عارض تو مرا هوای گلستان و باغ و بستان نیست عجب ز سختی دل آیدم که ز آتش عشق بسوخت صد ره و از سوختن پشیمان نیست همین نه ز آتش عشق تو سوخت الهامی کجاست آنکه ازین شعله سینه بریان نیست الهامی کرمانشاهی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122457