ای سپه عشق تو بر ما زده صبر و دل ما همه یغما زده جان من از عشق تو لرزان شده همچو تن مردم سرما زده بر من بیچاره نبخشی و من جز به رضای تو نفس نازده روی تو دیبا و مرا آرزوست بوسه بران روی چو دیبا زده نیست زمینی که ببینم همی بارگه وصل تو آنجا زده ادیب صابر : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122645