گر به دو رخ فتنه نظاره ای درد دلم را به دو لب چاره ای آینه در پیش تو بینم مگر پیش رخ خویش به نظاره ای در دل من عارضه عشق توست تا تو بدان عارض و رخساره ای اختر وصلم ز تو تاری چراست گر تو به رخ اختر سیاره ای دهر نه ای چونکه جفا پیشه ای چرخ نه ای چونکه ستمکاره ای کم نکند عشق تو خون ریختن تا تو بدان نرگس خونخواره ای ادیب صابر : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122648