آرزومندی من خدمت و دیدار تو را چون جفای فلک و محنت من بسیار است تن من کز تو جدا ماند به نزد همه خلق چون جهان پیش دل و چشم تو بی مقدار است دلم از فرقت تو تنگ چو چشم مور است عیشم از دوری تو تلخ چو زهرمار است بدل خواب و خرد در دل و در دیده من شب و روز از غم دیدار تو خون و خار است گوشم از گوهر الفاظ تو تا محروم است همچو الفاظ تو چشمم همه گوهر بار است گرچه یادم نکنی هیچ فراموش نه ای که مرا با تو و یاد تو فراوان کار است روزگارت همه خوش باد که بی دیدن تو روزگار و سر و کارم همه ناهموار است ادیب صابر : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122673