ای خلافت را امام و ای امام را قوام قصد تو قمع فساد و عزم تو عون صلاح سید شرقی و مجد دین و اهل شرق و غرب از کف و کلک تو در راحت چو روح تو ز راح هم فلاح و هم صلاح از خدمتت زاید که تو بی فراغان را فراغی بی فلاحان را فلاح خیزد از دست و دل و طبع تو بذل و فضل و علم همچو مشک از ترک و عود از هند و کافور از رماح هم تو را قدر رفیع و هم تو را جاه عریض هم تو را عرض مصون و هم تو را مال مباح عاجزند از بخشش تو هم نجوم و هم سپهر قاصرند از کوشش تو هم سیوف و هم رماح یافتی بی اقتراح از پادشاه شرق و غرب خلعت و تشریف از اسب و جامه و تیغ و سلاح بازگشتی سوی مقصد یافته مقصود خود با سلامت با کرامت با سعادت با نجاح تا جهان باشد جهان بی رای و روی تو مباد عمر و عزت فی حمی الله الذی لایستباح ادیب صابر : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122695